English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4760 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parent company U شرکت مادر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
Other Matches
silver cord U محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother U مادر مادر بزرگ
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
business group U شرکت سهامی [شرکت]
body corporate U شرکت شرکت سهامی
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
parenticide U مادر کش
mother in low U مادر زن
mother liquor U مادر اب
mother liquid U مادر اب
matriarch U مادر
matriarchs U مادر
matricide U مادر کش
matricidal U مادر کش
moms U مادر
mom U مادر
mamma U مادر
mater U مادر
mums U مادر
mother in law U مادر زن
motherless U بی مادر
stepmothers U مادر
mothers-in-law U مادر زن
mother-in-law U مادر زن
mothers U مادر
mama U مادر
mothering U مادر
mamas U مادر
stepmother U مادر
mother U مادر
mammas U مادر
mum U مادر
mothered U مادر
matronymic U مادر نامی
matricide U مادر کشی
trunk U مادر سیم
sultaness U زن یا مادر یا دخترسلطان
grandmothers U مادر بزرگ
grandmother U مادر بزرگ
grannies U مادر بزرگ
granny U مادر بزرگ
sultanas U زن یا مادر یا دخترسلطان
tendered U کشتی مادر
tenderest U کشتی مادر
mothered U مادر ننه
tendering U کشتی مادر
mother liquer U باز مادر
mother figure U مادر- نماد
mother U مادر ننه
mother figures U مادر- نماد
mother in low U مادر شوهر
mothers U مادر ننه
base map U نقشه مادر
sultana U زن یا مادر یا دخترسلطان
moon calf U خل مادر زاد
home port U پایگاه مادر
grannie U مادر بزرگ
mother-in-law U مادر شوهر
bed rock U سنگ مادر
motherland U مادر میهن
motherlands U مادر میهن
metropolises U مادر شهر
metropolis U مادر شهر
congenital U مادر زادی
godmothers U مادر تعمیدی
stepfather U شوهر مادر
stepfathers U شوهر مادر
metropolitan U مادر شهری
main line U نهر مادر
mothering U مادر ننه
main lines U نهر مادر
by birth U ازشکم مادر
chart base U چارت مادر
grandame U مادر بزرگ
grand uncle U عموی مادر
grand uncle U دایی مادر
trunks U مادر سیم
grand mother U مادر بزرگ
foster mother U مادر رضاعی
parricides U مادر کشی
parricide U مادر کشی
dame fortune U مادر روزگار
control map U نقشه مادر
congenitally U ازشکم مادر
mothers-in-law U مادر شوهر
collecting tank U مخزن مادر
godmother U مادر تعمیدی
tender U کشتی مادر
thetis U مادر اشیل
uniparental U از یک پدر و مادر
virgin mary U مادر عسیی
Mother's Day U روز مادر
grandma U مادر بزرگ
grandmas U مادر بزرگ
head well U مادر چاه
parent chain U زنجیر مادر
parent ship U کشتی مادر
parant body U جسم مادر
original map U نقشه مادر
motherlike U مادر وار
orphaned U بی پدر و مادر
mother surrogate U جانشین مادر
orphan U بی پدر و مادر
parent U پدر یا مادر
paternal grandmother U مادر بزرگ
mother substitute U جانشین مادر
orphans U بی پدر و مادر
sponsor U پدر یا مادر تعمیدی
birthmark U خال مادر زادی
godparents U پدر یا مادر تعمیدی
birthmarks U خال مادر زادی
sponsoring U پدر یا مادر تعمیدی
sponsors U پدر یا مادر تعمیدی
matriarchies U مادر سالاری شه مادری
matriarchy U مادر سالاری شه مادری
homeland U سرزمین پدر و مادر
home U سرزمین پدر و مادر
half-caste U فرنگی پدروهندی مادر
virgin birth U از مادر باکره بدنیاامدن
godparent U پدر یا مادر تعمیدی
grans U مخفف مادر بزرگ
jujitsu U مادر ورزشهای رزمی
materfamilas U مادر خانواده کدبانو
sponor U پد ریا مادر تعمیدی
gran U مخفف مادر بزرگ
matricide U قاتل مادر مادرکش
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
alcmene U نام مادر هرکول
mother in law U مادر شوهر نامادری
arseholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
matrolinous U پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
assholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
mariolatry U پرستش مریم مادر عیسی
grandurncle U عمو یا دایی پدر و مادر
A mothers love for her children. U عشق مادر نسبت به فرزندانش
fuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
parricides U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
He is of noble birth. U آدم پدر و مادر داری است
Grandmother is a dear old thing . U مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
fosterage U گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
parricide U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
periapsis U نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
parricidal U خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
cesarean U زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
hologynic U منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
arranged marriage U ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
In the nature of things, young people often rebel against their parents. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
lift-off U جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey kid [colloquial] U [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey child [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
contribution U شرکت
partnerships U شرکت
contributions U شرکت
incorporation U شرکت
corporations U شرکت
partnership U شرکت
fellowsh U شرکت
EIS U ول شرکت
business U شرکت
corporation U شرکت
firmest U شرکت
hand U شرکت
Recent search history Forum search
1شیردادن مادر به بچه
1They decided to buy the company outright.
1مدیرامورمالی شرکت
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1شرکت ما متحمل ضررو زیان مالی زیادی شده است
0شرکت کردن
0منظور از ثبت یک شرکت سهامی خاص چیست؟چرا باید برای ثبت ان سلسه وار عمل نمود؟کارایی این نوع شرکت چیست؟
0شرکت مالی
2مادر و خواهر و جد و آباد نژاد پست افغانی رو گاییدم به انگلیسی چی میشه؟
2مادر و خواهر و جد و آباد نژاد پست افغانی رو گاییدم به انگلیسی چی میشه؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com